شوبندلغتنامه دهخداشوبند. [ ب َ ] (معرب ، اِ مرکب ) روی بند اسب که او را از مگس نگه دارد. (از اقرب الموارد).
گیسوبندلغتنامه دهخداگیسوبند. [ ب َ] (اِ مرکب ) بندی یا کیسه ای که گیسوان را بدان بندند و یا در آن گذارند تا پریشان نگردد. بندگیس . (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عِقاص ؛ رشته ای که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). قَرامِل ، قُرمُل ؛ گیسوبند. (دهار) (السامی فی الاسامی ). رجوع به گیس بند شود.<b
گیسوبندفرهنگ فارسی عمید۱. رشته یا نواری که زنان با آن گیسوان خود را میبندند.۲. توری کیسهمانند که زنان موهای عقب سر خود را در آن جمع میکنند.
سابیونتلغتنامه دهخداسابیونت . [ ی ُ ] (اِخ ) یکی از قصبات کوچک اسپانیاست که در ایالت ژان (جیان ) قرب گادالیمار واقع است .