سابندهلغتنامه دهخداسابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) در تداول عوام گاهی بجای ساینده آید. رجوع به ساینده شود.
سابندهلغتنامه دهخداسابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) در تداول عوام گاهی بجای ساینده آید. رجوع به ساینده شود.
سابندگیلغتنامه دهخداسابندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) در تداول عوام گاهی بجای سایندگی آید. رجوع به سایندگی شود.
سیابیدنلغتنامه دهخداسیابیدن . [ دَ ] (مص ) آرایش کردن . زینت دادن . پیراستن . آماده کردن . (ناظم الاطباء). آراستن . (آنندراج ).
سیامندواژهنامه آزاد(کردی) نامی است برای پسران؛ برگرفته از افسانۀ کردی «خج و سیامند». || نام کوهی است.