سگگویش اصفهانی تکیه ای: kuya طاری: köva طامه ای: kuɹa / kuɹe / kuwa طرقی: köya کشه ای: köva نطنزی: kuya
شگاللغتنامه دهخداشگال . [ ش َ ] (اِ) شغال . (آنندراج ) (از برهان ) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). جنسی از روباه و به سگ ماند و سرخ گون باشد و موی او نیز با موی روباه بیامیزند. (ل
ابوطاهرلغتنامه دهخداابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) خاتونی .موفق الدوله ، کمال . یکی از ادباء و شعرای ایران بمائه ٔ پنجم ظاهراً از مردم ساوه و ویرا بمناسبت پیوستن بخدمت گوهر خاتون زوجه
مکلبلغتنامه دهخدامکلب . [ م ُک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه سگ را صید کردن آموزد. ج ، مکلبون . (مهذب الاسماء). شکارآموزنده ٔ سگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که به سگ شکار کردن می
مستیلغتنامه دهخدامستی . [ م َ ] (حامص ) حالت مست . مست بودن . صفت مست . حالتی که از خوردن شراب و دیگر مسکرات پدید آید. مقابل هشیاری . غلبه ٔ سرور بر عقل به مباشرت بعضی اسباب موج
صلیبیلغتنامه دهخداصلیبی . [ ص َ ] (اِخ ) (جنگهای ...) نام جنگهائی که در قرن یازدهم میلادی بین مسلمانان و مسیحیان درگرفت و چون همه ٔ مسیحیان از ملت های مختلف در این جنگ شرکت داشتن