سگسارفرهنگ مترادف و متضاد۱. سگوار، پاچهگیر ۲. سگسر ۳. آزمند، آزور، حریص، طماع ≠ قانع، خرسند ۴. دنیاپرست، مادی
دملغتنامه دهخدادم . [ دُ ] (اِ) دمب . ذنب . ذنابی . و در شعر گاهی به تشدید میم آید. (یادداشت مؤلف ). عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد. و آن از تعداد مهره های استخ
کویرلغتنامه دهخداکویر. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) زمین بی آب و شوره زار باشد، وآن را به عربی قراح گویند. (برهان ). زمین شوره زار. (آنندراج ). زمین شوره زار بی آب وگیاه . (ناظم الاطباء).
خوسهلغتنامه دهخداخوسه . [ س َ / س ِ ](اِ) صورت که در پالیزها برپای کنند گریختن سباع و وحش را. (یادداشت مؤلف ). علامت و صورتی که در فالیزها و کشت زارها نصب کنند تا جانوران از دی
زوزهلغتنامه دهخدازوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) نوحه را گویند. (برهان ). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گریه و ناله و زاری . (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و