سکیلغتنامه دهخداسکی . [ س َک ْ کا ] (ع اِ) بند آهن و مسمار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سکی رغلالغتنامه دهخداسکی رغلا. [ س َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) سقی رغلا از سریانی «ساجی » از ریشه «سگا» (بسیار، زیاده ، بزرگ ) + «رگلا» (= رجل عربی ، پا) رجوع کنید به فرهنگ سریانی انگل
سکی رغلالغتنامه دهخداسکی رغلا. [ س َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) سقی رغلا از سریانی «ساجی » از ریشه «سگا» (بسیار، زیاده ، بزرگ ) + «رگلا» (= رجل عربی ، پا) رجوع کنید به فرهنگ سریانی انگل
سکیتلغتنامه دهخداسکیت . [ س ِک ْ کی ] (اِخ ) ایرانی خوزی اهوازی از قریه ٔ دورق از علمای نحو و لغت عرب و معروف به صلاح . پدر ابن السکیت ، یعقوب . سکیت معرفت کامل به عربیت و علوم
سکیتلغتنامه دهخداسکیت . [ س ِک ْ کی / س ُ ] (ع ص ) مرد پیوسته خاموش . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار).