سکونتلغتنامه دهخداسکونت . [ س ُ ن َ ] (ع مص ) اقامت و آرامش . سکون : که اگر در آن وقت سکونت را کاری پیوستند اندر آن فرمانی ... داشتند. (تاریخ بیهقی ).مجنون بسکونت و گرانی شد عاقل مجلس معانی . نظامی .روش بخش پرگار جنبش پذیرسکونت
سکونتفرهنگ فارسی معین(سُ نَ) [ ع . سکونة ] 1 - (مص ل .) اقامت کردن ، ماندن . 2 - (اِمص .) وقار، آرامش .
سیکوندلغتنامه دهخداسیکوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 240 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ سیدعلی . محصول آنجا غلات ، پشم و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . ساکنین از طایفه ٔ چولای هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران
افق سکونتیoccupation horizonواژههای مصوب فرهنگستانلایه یا رگهای که در طی یک دورة اسکانِ انسان و فعالیتهای او شکل گرفته است