سپهریلغتنامه دهخداسپهری . [ س ِ پ ِ ] (اِخ ) از زواره ٔاردستان و در اصفهان بسر میبرده ، گویند اشعار بسیاری در مقوله ٔ گفتار و کمال فضیلت نیز داشته و سالک طریقه ٔ صوفیه بود. پاره
سپهری بخاراییلغتنامه دهخداسپهری بخارایی . [ س ِ پ ِ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از افاضل شعرای زمان سامانیه و دیالمه بود و با ابوالمؤید بلخی و ابوالمثل بخارایی معاشرت نموده ، گویند زمان رودکی را د
سپهری هندوستانیلغتنامه دهخداسپهری هندوستانی . [ س ِ پ ِ ی ِ هَِ ] (اِخ )اسمش نظام شاه ، پادشاهی خوش صحبت و کریم الطبع بود. از سلاطین هند هیچکدام مثل او عراقی دوست و مغل پرست نبوده و بهمین
سپهری بخاراییلغتنامه دهخداسپهری بخارایی . [ س ِ پ ِ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از افاضل شعرای زمان سامانیه و دیالمه بود و با ابوالمؤید بلخی و ابوالمثل بخارایی معاشرت نموده ، گویند زمان رودکی را د
سپهری هندوستانیلغتنامه دهخداسپهری هندوستانی . [ س ِ پ ِ ی ِ هَِ ] (اِخ )اسمش نظام شاه ، پادشاهی خوش صحبت و کریم الطبع بود. از سلاطین هند هیچکدام مثل او عراقی دوست و مغل پرست نبوده و بهمین
نوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= هنوز: ◻︎ سپهری که پشت مرا کرد کوز / نشد پست گردان به جای است نوز (فردوسی: ۱/۱۱۳).
آسمانیفرهنگ انتشارات معین( ~.)(ص نسب .) 1 - سماوی ، سپهری . 2 - نجومی . 3 - عالی . 4 - آبی روشن . 5 - خدایی .