سعففرهنگ انتشارات معین(سَ عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اسباب خانه ، کالای منزل . 2 - جهاز عروس . 3 - شاخة درخت خرما که از برگ دور شده باشد. 4 - برگ درخت خرما؛ ج . سعوف .
پرک ساس پسلغتنامه دهخداپرک ساس پس . [ پْرِ / پ ِ رِ ](اِخ ) بروایت هرُدوت کبوجیه در سفر مصر «شبی در خواب دید که قاصدی از راه رسید و خبر داد که سمردیس بر تخت سلطنت نشسته و سر به آسمان
پسلغتنامه دهخداپس . [ پ َ ] (اِ)پشت (مقابل پیش ). پشت سر. از پشت . عقب . در عقب . دنبال . بدنبال . پی . در پی . خلف . وراء. ظهر : چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرابسغر مانم کو