سرشمعfiring endواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دو سرِ شمع که الکترودها بر روی آن نصب میشوند و در داخل محفظۀ احتراق قرار میگیرند
لاستیک سرشمعspark plug bootواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ عایق لاستیکی در انتهای سیم شمع که محل اتصال سیم شمع به شمع را میپوشاند
تلخ رویی کردنلغتنامه دهخداتلخ رویی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلخ کردن روی . ترش کردن روی . بی دماغ شدن . ناخوش داشتن روی و جبین : دیده با شور سرشکم تلخ رویی می کندعاقبت از شورش اش
دندان شکستنلغتنامه دهخدادندان شکستن . [ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) دندان افکندن . خرد کردن دندان . سَن ّ. (تاج المصادر بیهقی ) : گر به سنگ ستمم عشق تو دندان شکنددل ز لبهای تو دندان طم
رافدلغتنامه دهخدارافد. [ ف ِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ فرات را گویند. (از شعوری ج 2 ورق 4) : سرشکم گشته چون جیحون و رافدگرفته روی عالم همچو دریا.ابوالمعالی (از شعوری ).