سپسلغتنامه دهخداسپس . [ س ِ پ َ ] (ق ) پس و پستر و بعد، چنانکه گویند: از این سپس ؛ یعنی پس از این و بعد از این . (برهان ). بعد. (نصاب الصبیان ). پس . (جهانگیری ). پس و پستر و ب
ثمدیکشنری عربی به فارسیسپس , پس (از ان) , بعد , انگاه , دران هنگام , در انوقت , انوقتي , متعلق بان زمان