وغ زدنلغتنامه دهخداوغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا): دیگ
دیگ گیرلغتنامه دهخدادیگ گیر. (اِ مرکب ) دیگ گیره . دسته ٔ دیگ . || دیگ گیره . پارچه که بدان دیگ را از روی آتش بردارند. (ناظم الاطباء). پارچه که با آن دیگ را از سر دیگدان برگیرند. (
اُجاگویش دزفولیکلامی برای سر زنش و نصیحت ( مخفف اُجاق، یا اُجاقت روشن که دعایی است به معنای چراغ خانه ات روشن ، کنایه از اینکه دارای فرزند پسر باشی)
فرفرهنگ انتشارات معین(فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی کوره یا اجاق در بسته برای پخت و پز. 2 - نوعی ابزار فلزی گرم شونده برای چین و شکن دادن به موی سر. 3 - ابزار مشابهی که در گل سازی برای
ادیب پیشاوریلغتنامه دهخداادیب پیشاوری . [ اَ ب ِ وَ / وُ ] (اِخ ) احمدبن سیدشهاب الدین مدعو بسیدشاه بابا. نجل سید عبدالرزاق رضوی . این سلسله از سادات را اجاق میخواندند و اغلب صاحب زهد و