سپرملغتنامه دهخداسپرم . [ س ِ پ َ رَ / س َ رَ ] (اِ) مخفف سپرغم است که نوعی از ریحان باشد. (برهان ) (آنندراج ) : در و کوه و بیابان پر ز سپرم کِه و مِه خسرو ودرویش خرم . زراتشت ب
جوان سپرملغتنامه دهخداجوان سپرم . [ ج َ س ِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) گونه ای از یاسمین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوان اسپرم شود.
شاه سپرمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= شاهاسپرغم: ◻︎ بوستانافروز بنگر رسته با شاهسپرم / گر ندیدستی خط قوسُقزح بر آسمان (ازرقی: ۷۲).
جوان سپرملغتنامه دهخداجوان سپرم . [ ج َ س ِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) گونه ای از یاسمین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوان اسپرم شود.
شنگیرstone deflector, stone shield, stone guardواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای سپرمانند در زیر سپر جلوی خودرو یا لبۀ جلوی گِلگیر عقب که برای مقابله با برخورد سنگریزه، و گل و شن و زباله نصب میشود
ظیانلغتنامه دهخداظیان . [ ظَی ْ یا ] (ع اِ) سپرم بیاوانی . (مهذب الاسماء). یاسمین دشتی . یاسمین برّی . یاسمن زرد. یاسمین البر. قلیماطس . و داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ظیان ی