سردیسواژهنامه آزاد(سَ) «سَردیس» مجسمه از انسان یا هر جاندار زنده دیگری که تنها از سر و گردن است. در برابر تندیس که پیکره کامل است.
شیردوشلغتنامه دهخداشیردوش . (نف مرکب )دوشنده ٔ شیر. آنکه شیر دوشد. (فرهنگ فارسی معین ).- ماشین شیردوش ؛ ماشینی که شیر را از پستان گاو و گوسفند بدوشد. (فرهنگ فارسی معین ).|| (اِ مرکب ) گاودوش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به همین عنوان شود.
سپردیسبرداریthyroidectomyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتن غدۀ سپردیس / تیرویید با جراحی متـ . تیروییدبرداری
غدة درقيةدیکشنری عربی به فارسیغمباد , بزرگ شدن غده تيروءيد , گواتر , سپرديس , سپرمانند , وابسته بغده درقي
پوشچنگار وارویشی تیروئیدanaplastic carcinoma of thyroid gland, undifferentiated carcinoma of thyroid gland, anaplastic thyroid carcinomaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار تیروئید که یاختههای غیرعادی و بسیار متنوع آن ممکن است سالها خاموش بمانند و ناگهان تهاجم خود را آغاز کنند متـ . پوشچنگار وارویشی سپردیس
سپردیسبرداریthyroidectomyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتن غدۀ سپردیس / تیرویید با جراحی متـ . تیروییدبرداری