سندلکلغتنامه دهخداسندلک . [ س َ دَ ل َ ] (اِمصغر) مصغر سندل که کفش و پای افزار است . (برهان ) (آنندراج ). سندل . سندله . صندل . نوعی کفش و پاافزار : گرفتم بجایی رسیدی ز مال که زرین کنی سندل و سندلک .عنصری .
سندلیقواژهنامه آزادسنگدان مرغ یا هر پرندهای که چینه دان دارد. (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)