ساق پاگویش اصفهانی تکیه ای: sâq-e pâ طاری: sâq-e pâ طامه ای: sâq-e pâ طرقی: sâq-e pâ کشه ای: sâq-e pâ نطنزی: sâq-e pâ
shredدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه شده، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
سنغلغتنامه دهخداسنغ. [ ] (ع اِ) نوعی از غلات که با برگ آن حصیر بافند و سناق نیز خوانده میشود. (از دزی ج 1 ص 694).
پابیىگویش بختیاریساقدوشِ عروس (زن میانسال، متأهل، دانا و زیرکى که در هرجا همراه عروس است و پس از به حجله رفتن او دستمال زفاف را که نشانه پاکدامنى است براى خانواده عروس مىبرد).