سَوَّاهَافرهنگ واژگان قرآنآن را درست و نيکو ومنظم کرد (چون مساوي کردن هم نوعي نظم دادن است و در عبارت "فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا " مقصود اين است که خدايتعالي
سواهملغتنامه دهخداسواهم . [ س َ هَِ ] (ع ص ) ابل سواهم ؛ شترانی که سفر آنها را برگردانیده و لاغر کرده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سواهملغتنامه دهخداسواهم . [ س َ هَِ ] (ع ص ) ابل سواهم ؛ شترانی که سفر آنها را برگردانیده و لاغر کرده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
حسحاسیلغتنامه دهخداحسحاسی . [ ح َ ] (اِخ ) سمعانی گوید: نسب است به حسحاس بن هندبن سواةبن الحرب بن سعیدبن مالک بن ثعلبةبن داودبن اسدبن خزیمة. و حسحاسی بالولاء معروف به عبد بنی الحس
قینلغتنامه دهخداقین . [ ق َ ] (ع مص ) نیکو و راست کردن آهنگر آهن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان القین الحدید؛ سواه . (اقرب الموارد). || فراهم آوردن شکافتگی چیزی . (م
رقصلغتنامه دهخدارقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج ) (از اقرب الموار