سيددیکشنری عربی به فارسیدانشور , چيره دست , ارباب , استاد , کارفرما , رءيس , مدير , مرشد , پير , خوب يادگرفتن , استاد شدن , تسلط يافتن بر , رام کردن , اقا (مختصر انمر است) , اقا , شخص
صيددیکشنری عربی به فارسیگرفتن , از هوا گرفتن , بدست اوردن , جلب کردن , درک کردن , فهميدن , دچار شدن به , عمل گرفتن , اخذ , دستگيره , لغت چشمگير , شعار , شکار کردن , صيد کردن , جستجو کر
سَيِّداًفرهنگ واژگان قرآنآقا - مالک بزرگي که تدبير امور شهر و سواد اعظم (سياهي جمعيت) يعني جمعيت بسياري را عهده دار باشد