لغتنامه دهخدا
تخس . [ ت َ ] (اِخ ) مشرق وی حدود چگل است و جنوب وی خلخ است و کوهستانهای خلخ ، ومغرب وی گروهی از فرخیزیانند و شمال وی چگل است . و این ناحیتی است بسیار بانعمت تر از چگل و از آنجا مشک و مویهای گوناگون خیزد و خواسته شان اسب است و گوسپند و موی و خرگاه و خیمه و گردنده اند به زمستا