سوگوارلغتنامه دهخداسوگوار. (ص مرکب ) (از: سوگ + وار، پسوند اتصاف ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصیبت زده . صاحب ماتم را گویند چه سوگ به معنی ماتم و وار به معنی صاحب است . (ب
حزيندیکشنری عربی به فارسیسوگوار , عزادار , غمگين , اندوگين , غمناک , نژند , محزون , اندوهناک , دلتنگ , افسرده وملول , بدبخت , ناکام , نامراد , شوربخت , بداقبال
ذکريدیکشنری عربی به فارسیسوگواري ساليانه , جشن ساليانه عروسي , مجلس يادبود يا جشن ساليانه , جشن يادگاري , وابسته به قوه حافظه , ياداوري , تذکر , خاطر , ذهن , يادگاري