سوگناکلغتنامه دهخداسوگناک . (ص مرکب ) غمناک . دردناک : نباشد نه رخ را بشویم ز خاک سزد گربباشم بدین سوگناک .فردوسی .
محزندیکشنری عربی به فارسیسوگناک , اسفناک , رقت اور , زار , تيز , تند وتلخ , زننده , نيشدار , گوشه دار
سوگنامۀ خانوادگیdomestic tragedyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمایش یا نمایشنامه که به زندگی خانوادگی و شخصی آدمهای معمولی میپردازد و بر جنبههای سوگناک آنها تأکید میکند