سوطدیکشنری عربی به فارسیشلا ق , تسمه , تازيانه , ضربه , مژگان , شلا ق خوردن , حرکت تند و سريع و با ضربت , شلا ق زدن , تازيانه زدن
سوطلغتنامه دهخداسوط. [ س َ ] (ع اِ) تازیانه . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). تازیانه و آن جز مقرعه باشد که عصا است : ولکن اقتصر علی خمسین مقرعه و اعفیه من السیاط. (معج
سوطلغتنامه دهخداسوط. [ س َ] (ع مص ) تازیانه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به تازیانه زدن . (غیاث ). || آمیختن چیزی به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آمیختن
سوطرةلغتنامه دهخداسوطرة. [ س َطَ رَ ] (ع مص ) برگماشته شدن . چیره گردیدن . غالب شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
سوطیلغتنامه دهخداسوطی . (اِخ ) دهی است جزء دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه . دارای 236 تن سکنه . آب از چشمه . محصول غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهن
ساطورقصابیگویش اصفهانی تکیه ای: sâtur طاری: sâtür طامه ای: sâtur طرقی: sâtür کشه ای: sâtir نطنزی: sâtur
sexدیکشنری انگلیسی به فارسیارتباط جنسی، جنسیت، سکس، روابط جنسی، جنس مونث، احساسات جنسی، تذكير و تأنيث، سکسی کردن، جنسی