sackدیکشنری انگلیسی به فارسیکیسه، گونی، ساک، جوال، غارتگری، پیراهن گشاد و کوتاه، یغما، خیک، خیگ، شراب سفید پر الکل و تلخ، لخت کردن، غارت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن
دوفتهلغتنامه دهخدادوفته . [ دُ ف َت ْ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دستار و کمربندی را گویند که در هر دو طرف آن عرضاً چیزی از طلا یا نقره یا ابریشم یا ریسمان به سوزن کار کرده ب
حسبةلغتنامه دهخداحسبة. [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) شمردن . حساب . (تاج المصادر زوزنی ). || پنداشتن . (زوزنی ). || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن . یا دفن کردن در سنگستان . || (اِ) مز
سوزنگریلغتنامه دهخداسوزنگری . [ زَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل سوزن ساختن . کار سوزن ساز : سوزنگری بمانم و کیمخت گر شوم خر لنگ شد بمرد خرک مرده به که لنگ . سوزنی .تا شرط شغل سوزن و سوزن
درفشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسیخ آهنی نوکتیز با دستۀ چوبی که در کفشدوزی برای سوراخ کردن چرم و گذراندن سوزن به کار میرود.