سورنلغتنامه دهخداسورن . [ رَ ] (اِخ ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود.
سورنلغتنامه دهخداسورن . [ رَ ] (ترکی ، اِ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محا
سورنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. حمله و هجوم؛ یورش.۲. (اسم) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن.
سورنوسلغتنامه دهخداسورنوس . [ س ُ رَ ] (اِخ ) از اطبای قدیم و موضع او معلوم نیست . او راست : کتاب الحقن و أسطاث آنرا ترجمه و چنین اصلاح کرده است . (از ابن الندیم ). رجوع به تاریخ
سورنالغتنامه دهخداسورنا. (اِ مرکب ) سورنای . نایی که در سور و جشن عروسی نوازند. و سرنا مخفف آن است و آنرا شهنای نیز خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). سرنا و شهنای و نایی که در سور،
سورناکهللغتنامه دهخداسورناکهل . [ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه . دارای 815 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات ، نخود، عدس می باشد. (از ف