سوراخفرهنگ مترادف و متضاد۱. رخنه، سوفار، شکاف، فرج ۲. ترک، ثقبه، ثلمه، روزن، روزنه، منفذ ۳. مجرا ۴. لانه ۵. چاله، حفره، گودال ۶. غار، مغاک، نقب ۷. بیغوله، گوشه پرت و دور افتاده ۸. پستو،
سوراخدیکشنری فارسی به انگلیسیaperture, bore, cranny, eye, hole, leak, leakage, opening, orifice, perforation, puncture, socket, vent, well, leaky
قنفورلغتنامه دهخداقنفور. [ ق ُ ] (ع اِ) سوراخ کون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد از قاموس ).
هرهلغتنامه دهخداهره . [ هَُرْ رَ ] (اِ) سوراخ کون . (برهان ). مقعد و نشستنگاه . (برهان ). کون باشد. (اسدی ) : کوهش بسان هره درآورده سر بهم دشتش بسان شله نهاده زهار باز. روحی ول
کونلغتنامه دهخداکون . (اِ) سرین و جفته و نشستنگاه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرین . نشستنگاه . مقعد. در پزشکی ، نشیمنگاه و در حقیقت ناحیه ٔ سرینی است ومخرج در فر
انجیرهلغتنامه دهخداانجیره . [ اَ رَ / رِ ](اِ) ناوچه ٔ مقعد و سوراخ کون . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). سوراخ مقعد. حلقه ٔ دبر. (از انجمن آرا) (آنندراج ). حلقه ٔ دبر. (فرهنگ سروری