سوراخدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، متخلخل، اسفنجی، سوراخسوراخ کلیددار توخالی، پوک، پوچ، میانتهی، مقعر چاکدار، فاصلهدار
سوراخ دارلغتنامه دهخداسوراخ دار. (نف مرکب ) رخنه دار و دارای منفذ و ثقبه . هر چیز که دارای ثقبه های بسیار بود و هر چیز کرم خورده . (ناظم الاطباء).
ریلبند سوراخدارbored tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که برای سهولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچه سوراخ کردهاند متـ . تراورس سوراخدار
ریلبند سوراخدارbored tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که برای سهولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچه سوراخ کردهاند متـ . تراورس سوراخدار