رخنهلغتنامه دهخدارخنه . [ رُ ن َ / ن ِ ] (اِ) کاغذ. (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از لغت فرس اسدی ) (از فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج
فجوةدیکشنری عربی به فارسیرخنه , درز , دهنه , جاي باز , وقفه , اختلا ف زياد , شکافدار کردن , شکاف , فاصله , التقاي دو حرف با صدا
breachدیکشنری انگلیسی به فارسیرخنه، شکاف، نقض عهد، نقض عهد کردن، نقض کردن، ایجاد شکاف کردن، رخنه کردن در