سودهی کورblind pointingواژههای مصوب فرهنگستانسودهی تلسکوپ در آسمان با ابزارهای هدایتکننده و بدون مشاهدۀ مستقیم آسمان
دقت سودهیpointing accuracyواژههای مصوب فرهنگستاندقت ابزارهای هدایتکننده برای تنظیم تلسکوپ در جهتی خاص
سودهفرهنگ نامها(تلفظ: sude) (در عربی سوده) ، ساییده ؛ (در اعلام) نام دختر زمعه بن قیس بن عبد شمس ، از زنان رسول خدا (ص) .
سودالغتنامه دهخداسودا. [ س َ ] (ع ص ) سیاه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).- سودا بر سر زدن ؛ مرادف زیر کردن سیاهی . (آنندراج ) : نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم در حریم غ
کورمال رفتنلغتنامه دهخداکورمال رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کورمال کورمال رفتن . رفتن با سودن دست به زمین یا دیوار، چنانکه کوران . با سودن دست به زمین برای دریافتن بلندی و پستی زمین و
گل حکمتلغتنامه دهخداگل حکمت . [ گ ُ ل ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه بر ظرف گلی یا شیشه طلا کنند تا به آتش ترقیده نشود. (از آنندراج ) (از غیاث ). خاک خالص یک جزء زغال سو
نمکلغتنامه دهخدانمک . [ ن َ م َ ] (اِ) ماده ای سپید که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را در تلذیذ غذاها به کار می برند و سبخ نیز گویند. (ناظم الاطباء). ملح . ابوع
سرمهلغتنامه دهخداسرمه . [ س ُ م َ / م ِ ] (اِ) معروف است و آن چیزی است که در چشم کشند. (برهان ). به عربی اثمد خوانند و به کحل مشهور است .و آن سنگی است صفایحی و براق که بسایند و