فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی که آتش در آن افتاده؛ آتشگرفته.۲. [مجاز] محنتکشیده و آزاردیده.۳. (اسم، صفت) [مجاز] کسی که عشق و سوزی داشته باشد.۴. (اسم) جسمی سیاهرنگ که از دود تریاک در حقۀ وافور جمع میشود وبعد آنرا تبدیل به شیره میکنند.۵. (اسم) [قدیمی] از گنجهای خسروپرویز: ◻︎ دگر گنج کش خواندی