سوارکارلغتنامه دهخداسوارکار. [ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد دانا بشیوه های سواری . مجرب در سواری . ماهر در سواری اسب و فنون آن . (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه در فن سواری ماهر باشد و
سوارکاریلغتنامه دهخداسوارکاری . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سوارکار. شغل سوارکار. رجوع به ماده ٔ قبل شود.