سوء التصرفدیکشنری عربی به فارسیبدکاري , بدکرداري , شرارت , کار خلا ف قانون , عمل سوء , سوء اداره , معالجه غلط , خلا ف کاري , سوء رفتار , بد اخلا قي , بدرفتاري , سوء استفاده از اختيار قانوني ,
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان
مغرملغتنامه دهخدامغرم . [ م َ رَ ] (ع مص ) تاوان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). غَرم . غرامة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و من الاعراب من یتخذ ما ینفق مغرماً
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فارس بن زکریا اللغوی . ابن جوزی گوید احمدبن زکریا ابن فارس به سال سیصد و شصت و نه درگذشت ، و دو روز پیش از مرگ این قطعه بگفت :یارب ا
تفاهملغتنامه دهخداتفاهم . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) یکدیگررا فهمیدن و معرفت حاصل کردن . (از اقرب الموارد).- سوء تفاهم ؛ اشتباه و عدم درک مقاصد حقیقی .