سهپایهPictor, Pic, Painterواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که به شکل سهپایۀ نقاشان تصور میشود
سپایهلغتنامه دهخداسپایه . [ س ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) سه پایه که بر آن چیزها نهند. (آنندراج ). سه کله . رجوع به سه پایه شود.
سدپایهلغتنامه دهخداسدپایه . [ س َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) (از: سد = صد + پای + َه ، پسوند نسبت ) دارای صد و عدد کثیر، پا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هزارپا را گویند و آن خزنده ا
سنپایهلغتنامه دهخداسنپایه . [ سَم ْ ی َ / ی ِ ] (اِ) خزنده ای است که در گوش رود. هزارپا. (الفاظ الادویه ).
سهپایۀ دوغزنیگویش کرمانشاهکلهری: se:pâ گورانی: se:pâ سنجابی: malâr کولیایی: malâr زنگنهای: malâr جلالوندی: malâr زولهای: se:pâ کاکاوندی: malâr هوزمانوندی: malâr
مِلاّرگویش بختیاریسهپایه چوبى (سه عدد چوب را از یک سر به هم ببندند و از آن مانند سهپایه براى مَشکزدن یا بافتن جاجیم، بوره و کیسه حمام استفاده کنند).
خرزینفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسهپایه یا چوبی که در کنار طویله نصب میکنند و زین و یراق اسب را روی آن میگذارند.
میزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد سهپایه، عسلی، میزتحریر سندان، چرخدستی، پاسنگ، سکو، منبر، وسائل مسجد رومیزی، سفره، خوان، بزم
تختهسهپایۀ پیمایشtraverse planetableواژههای مصوب فرهنگستانتختهرسمی قابلچرخش بر روی سهپایه که در گوشهای از آن قطبنما قرار دارد