سه تالغتنامه دهخداسه تا. [ س ِ ] (اِ مرکب ) طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان ). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی ). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی دراندازمت کز سه تا میگریزم . خاقانی .نوای باربد و ساز بربط
سه تافرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِمر.) = ستا: سه پیالة شراب که هر ناهار خورند تا غسل معده دهد؛ ثلاثة غساله .
زبانزنی سهتاییtriple tonguingواژههای مصوب فرهنگستاندر نواختن سازهای بادی برنجی و فلوت، استفاده از زبان برای ایجاد جملهبندی سریع که با استفاده از توالی واجهای «ت ـ ت ـ ک» یا «ت - ک - ت»، یک جزء سهتایی بهصورت منفرد یا مکرر، صورت میگیرد
مفصلخشکانی سهتاییtriple arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستاناتصال استخوان قاپ به پاشنه و استخوان هلالی به مکعبی