سقطفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پارهآجر۲. (صفت) [قدیمی] ویژگی کالای پَست و بیبها.۳. [قدیمی] دشنام.۴. [قدیمی] سهو و خطا در گفتن یا نوشتن.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] فضیحت؛ رسوایی.۶. (اسم، صفت) [
شتکلغتنامه دهخداشتک . [ ش َ ت َ ] (اِ) در تداول خانگی ، ترشح . ترشح آب ، خاصه آب ناپاک . پاشیده شدن ذرات آب . رشاشه . (یادداشت مؤلف ). پریدن ذرات ریز آب روی بدن یا لباس کسی .
سنگ سبولغتنامه دهخداسنگ سبو. [ س َ گ ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوسی گوید: نزد درویشان اهل طریق اصطلاحی است که هرکه بی طریقی کند او را سنگ سبو کنند و آن چنان است که مجلسی دار
دوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی بازی دونفره که هر بازیکن با سه یا دوازده مهره بازی میکند. دوزوکلک: [عامیانه، مجاز] خدعه و نیرنگ.
هلاهلالغتنامه دهخداهلاهلا. [ هََ هََ ] (ص ) سهل و آسان . (برهان ). لغت عامیانه ٔ مردم اصفهان در قرن ششم هجری . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : زیان مالی و جانی توان تحمل کردولی شماتت