تَلماسه سهمویparabolic duneواژههای مصوب فرهنگستانتَلماسۀ بلند قاشقیشکل که سطح آن سهمیوار است متـ . تَلماسۀ بادکَندی blowout dune
سحماءلغتنامه دهخداسحماء. [ س َ ] (ع ص ) مؤنث اسحم . (اقرب الموارد). مؤنث اسحم یعنی سیاه . (ناظم الاطباء). رجوع به اسحم شود. || (اِ) گوَن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درختی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نباتی است . (مهذب الاسماء).
صحماءلغتنامه دهخداصحماء. [ ص َ ] (ع ص ) تأنیث اصحم . سیاه بزردی مایل . تیره رنگ . || تیره . || گردناک . (منتهی الارب ).
سهمیلغتنامه دهخداسهمی . [ س َ ] (اِ) از نظر تشریح درزی است در استخوانهای جمجمه که از میان درز اکلیلی بر میان سر میرود تا بزاویه ٔ درز لامی ، و آنرا سهمی و سفودی نیز گویند. درزی که قحف را از وسط در طول به دو بخش کند. (یادداشت بخط مؤلف ).
تَلماسه سهمویparabolic duneواژههای مصوب فرهنگستانتَلماسۀ بلند قاشقیشکل که سطح آن سهمیوار است متـ . تَلماسۀ بادکَندی blowout dune
قوس محدبcrest vertical curveواژههای مصوب فرهنگستانراهی به شکل دو خط مماس که ازطریق یک قوس عمودی سهموی به یکدیگر وصل میشوند و در آن مماس ورودی سربالا و مماس خروجی سرازیر است
قوس مقعرsag vertical curveواژههای مصوب فرهنگستانراهی به شکل دو خط مماس که ازطریق یک قوس عمودی سهموی به یکدیگر وصل میشوند و در آن مماس ورودی سرازیر و مماس خروجی سربالاست
تَلماسه سهمویparabolic duneواژههای مصوب فرهنگستانتَلماسۀ بلند قاشقیشکل که سطح آن سهمیوار است متـ . تَلماسۀ بادکَندی blowout dune