سهل و ممتنعلغتنامه دهخداسهل و ممتنع. [ س َل ُ م ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح بدیع) آن است که ربط کلام و سیاق آسان نماید، اما مانند آن هر کس نتواند گفت بسبب سلاست و جزالت
سهل و ممتنعلغتنامه دهخداسهل و ممتنع. [ س َل ُ م ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح بدیع) آن است که ربط کلام و سیاق آسان نماید، اما مانند آن هر کس نتواند گفت بسبب سلاست و جزالت
وراملغتنامه دهخداورام . [ وَ ] (اِ) چیزهای سهل و سبک و کم وزن . (برهان ) (آنندراج ). هر چیز سهل و آسان . (ناظم الاطباء). هر چیز سبک و کم وزن و مختصر. (فرهنگ فارسی معین ) : جهان
خرد و مردلغتنامه دهخداخرد و مرد. [ خ ُ دُ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ته بساط و چیزهای سهل و ریز باشد.و در مؤید الفضلا خرد و مورد با واو معدوله در ثانی بمعنی ریزه ریزه و ترجمه ٔ منک