باقللغتنامه دهخداباقل . [ ق ِ ] (ع ص ) زمین گیاه برآورده ٔ سبزشده . (ناظم الاطباء). بقلت الارض ؛ انبتت ؛ زمین گیاه برآورد و سبز شد. ابقل الرمث ؛ اخضر؛ سبز شد شوره گیاه فهو باقل
سر زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. روییدن، سبزشدن، سر برآوردن ۲. برآمدن، طلوع کردن، بردمیدن ≠ افول کردن، غروب کردن ۳. دیدن کردن، بازدید کردن ۴. ناگهانی به جایی واردشدن
رستهلغتنامه دهخدارسته . [ رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) روییده و بالیده و سبزشده . (ناظم الاطباء). اسم مفعول از مصدر رستن به معنی روییدن . روییده . نموکرده .بالیده . (فرهنگ نظام )
نواختنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دلجویی کردن، ملاطفت کردن، موردتفقدقراردادن، نوازش کردن ۲. بهنوادرآوردن، ساززدن ۳. زدن
اضمئکاکلغتنامه دهخدااضمئکاک . [ اِ م ِءْ ] (ع مص ) اضمئکاک گیاه ؛ سیراب شدن و سبز شدن آن . سیراب گردیدن گیاه و سبزشدن آن . (از اقرب الموارد). سیراب گردیدن گیاه و سبز شدن . (منتهی ا