سهدلغتنامه دهخداسهد. [ س َ هََ ] (ع مص ) بیدار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیخواب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
سهدلغتنامه دهخداسهد. [ س ُ هَُ ] (ع ص ) کم خواب تیزخاطر. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). کم خواب . (بحر الجواهر).
صهدلغتنامه دهخداصهد. [ ص َ ] (ع مص ) سوختن گرمی آفتاب کسی را. (منتهی الارب ). گرمی آفتاب در کسی اثر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
سهدهلغتنامه دهخداسهده .[ س َ دَ ] (ع ص ، اِ) قابل اعتماد از سخن و جز آن . یقال : مارایت منه سهدة؛ ای امر اعتمد علیه من کلام او خبر. || (اِمص ) بیداردلی . (منتهی الارب ).
sinدیکشنری انگلیسی به فارسیگناه، معصیت، خطا، حرج، عیب، عصیان، بزه، فسق، خطا کردن، گناه ورزیدن، معصیت کردن
سهدهلغتنامه دهخداسهده .[ س َ دَ ] (ع ص ، اِ) قابل اعتماد از سخن و جز آن . یقال : مارایت منه سهدة؛ ای امر اعتمد علیه من کلام او خبر. || (اِمص ) بیداردلی . (منتهی الارب ).
بیداریلغتنامه دهخدابیداری . (حامص ) مقابل سهرو بی خوابی . (از ناظم الاطباء). یقظه مقابل خواب و نوم ، سهد. سهاد. یاد. (یادداشت مؤلف ) : حالی است که روح نفسانی اندر آن حال آلتها و
دور و درازلغتنامه دهخدادور و دراز. [ رُ دِ ](ص مرکب ، ق مرکب ) طولانی . بسیار دور. سخت طولانی . طویل . (یادداشت مؤلف ): متی . متو؛ دور و دراز سیر کردن .(منتهی الارب ). سفر جامع؛ سیرک
طهلغتنامه دهخداطه . [ طاها ] (اِخ ) ابن مهنا الجبرینی الشافعی المحتد الحلبی المولد، العالم الفاضل المتقن العلامة المحقق واحدالدهر فی الفضائل . وی مفسرو محدث و بعلوم عقلی و نقل
کملغتنامه دهخداکم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر.