سهادلغتنامه دهخداسهاد. [ س ُ ] (ع مص ) بی خوابی . (غیاث ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ). بی خواب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بیداری و درماندگی از خواب . (ناظم الاط
اسهدلغتنامه دهخدااسهد. [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سُهاد. بیدارتر: هو اسهد رأیاً منک ؛ او بیدارعقل تر است از تو. (منتهی الارب ).
بی خوابیلغتنامه دهخدابی خوابی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) افراط بیداری باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سهر. سهاد. (نصاب ). به خواب نرفتن : خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکناربا فراقت رو
بیداریلغتنامه دهخدابیداری . (حامص ) مقابل سهرو بی خوابی . (از ناظم الاطباء). یقظه مقابل خواب و نوم ، سهد. سهاد. یاد. (یادداشت مؤلف ) : حالی است که روح نفسانی اندر آن حال آلتها و
ابوطاهرلغتنامه دهخداابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن یعقوب بن ابراهیم بن عمربن ابی بکربن محمودبن ادریس بن فضل اﷲبن الشیخ ابی اسحاق ابراهیم بن علی بن یوسف قاضی القض
برکشیدنلغتنامه دهخدابرکشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . استخراج کردن . برآوردن . بیرون کردن . بالا کشیدن . بیرون آوردن . (ناظم الاطباء). خارج ساختن . (یادداشت م