سنگ شیشهلغتنامه دهخداسنگ شیشه . [ س َگ ِ شی ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که بگداز آورده از آن شیشه سازند. (آنندراج ) : این سنگ شیشه که دلش نام کرده ای از آتش فراق بسی خ
سنگ بر شیشه افتادنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه افتادن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن . از شراب خوردن و عیش منغص شدن و کردن . (آنندراج ). توبه کردن از شراب . (مجموع
سنگ بر شیشه زدنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه زدن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب . (برهان ). توبه کردن از شراب . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از توبه کرد
شیشه بر سنگلغتنامه دهخداشیشه بر سنگ . [ شی ش َ / ش ِ ب َ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از شکسته و خراب . (آنندراج ) (غیاث ).
مغنیسالغتنامه دهخدامغنیسا. [ م َ ] (معرب ، اِ) گلی باشد سیاه رنگ و آن را از کوه کاشان آورند و آن به مرقشیشا مانند بود. و بعضی گویند سنگی است الوان و بسیار سست و نرم که شیشه گران ب
خبیصلغتنامه دهخداخبیص . [ خ َ ] (اِخ ) نام بلوکی است بشرقی شهر کرمان و در شمال و شرق خبیص کویر لوت و بجانب جنوبش نرماشیر و بم قرار دارد، هوای آن بسیار گرم است و نام جدید آن شهدا
سنگ بر شیشه افتادنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه افتادن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن . از شراب خوردن و عیش منغص شدن و کردن . (آنندراج ). توبه کردن از شراب . (مجموع
سنگ بر شیشه زدنلغتنامه دهخداسنگ بر شیشه زدن . [ س َ ب َ شی ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب . (برهان ). توبه کردن از شراب . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از توبه کرد
کف آتشفشانیvolcanic foam, foam 2واژههای مصوب فرهنگستانسنگ آتشفشانی شیشهای پرحفره با رنگ روشن که به علت سبکی در سطح آب شناور میشود متـ . پوکه pumice, pumicite, pumice stone