سنگ اسفنجلغتنامه دهخداسنگ اسفنج . [ س َ گ ِ اِ ف َ ] (اِ مرکب ) حجر اسفنج . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به حجر اسفنج ، سنگ اسفنج و سنگ اسپنک شود.
سنگ استنجالغتنامه دهخداسنگ استنجا.[ س َ گ ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نبلة. (یادداشت مؤلف ). کلوخی که با آن ازاله ٔ مانده ٔ نجاست بردبر کنند بجای آب و باید سه پاره باشد : میا
استرومبولیلغتنامه دهخدااسترومبولی . [ اِ رُم ْ ب ُ ] (اِخ ) استرمبلی . یکی از جزایر صغیره ٔ موسوم به لیپاری در جنوب غربی ایتالیا، بین 38 درجه و 43 دقیقه عرض شمالی و 12 درجه و 52 دقیقه
متخلخللغتنامه دهخدامتخلخل . [ م ُ ت َ خ َ خ ِ] (ع ص ) زنی که خلخال در پا کند. (آنندراج ). دارای خلخال . (ناظم الاطباء). || عسکر متخلخل ، لشکر پریشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن
حجرالرحیلغتنامه دهخداحجرالرحی . [ ح َ ج َ رُرْ رَ حا ] (ع اِ مرکب ) سنگ آسیا. آسیاسنگ . قوف . سنگی است سیاه و با سوراخها مانند اسفنج و با صلابت و از جبال طرف شرقی حلب خیزد و در آخر
قوفالغتنامه دهخداقوفا. (معرب ، اِ)سنگی است سیاه و اسفنجی که در بلاد حلب یافت میشود واز آن سنگ آسیاب سازند و این کلمه دخیل است . (از اقرب الموارد). نوعی از صمغ صنوبر باشد و آن را
حجرالاسفنجلغتنامه دهخداحجرالاسفنج . [ ح َ ج َ رُل ْ اِ ف َ ] (ع اِ مرکب ) حصی الاسفنج . سنگی است که در اسفنج یافت میشود و بهترین اوسفید صلب است . در اول گرم و در دوم خشک و مجفف بی لذع