حجرالمغناطیسلغتنامه دهخداحجرالمغناطیس . [ ح َ ج َ رُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهن ربا یا سنگ آهنکش . حجرالحدید. حجرالهنود. سنگ آهن رباست . و از انتهای عمان و حوالی بحر هند خیزد و بهترین او
آهن کشلغتنامه دهخداآهن کش . [ هََ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگ آهن ربا. حجر مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس : که کُهْشان همه سنگ آهن کش است دزی تنگ و ره در میان ناخوش است . اس
سنگلغتنامه دهخداسنگ . [ س َ ] (اِ) سنگ در پهلوی به معنی ارزش و قیمت آمده «تاوادیا هَ . 164» . معروف است و به عربی حجر خوانند. (از برهان ). حجر. صخره . (ترجمان القرآن ترتیب عادل
آهن ربالغتنامه دهخداآهن ربا. [ هََ رُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگی است که بطبع آهن و فولاد را بخود کشد و جذب کند. آهن کش . مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس . حجر مغناطیسی . و آن بر دو گو