سنگینهلغتنامه دهخداسنگینه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) از سنگ ساخته شده . سنگین : رزبان آمد با حمیت و با کینه خونشان افکند اندر خم سنگینه .منوچهری .
سنگینهstonewareواژههای مصوب فرهنگستانسرامیکافزاری (ceramic ware) متراکم یا نیمهمتراکم، عموماً رنگی بهویژه خاکستری و قهوهای متـ . داشخال
پیشیننگهلغتنامه دهخداپیشیننگه . [ ن َن ْ گ َ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) این نام در اوستا (آبان یشت بند 27) آمده و ظاهراً در کاولستان بوده است . رجوع شود به مزدیسنا تألیف معین ص 418.
سنینةلغتنامه دهخداسنینة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) ریگ دراز. ج ، سنائن . (مهذب الاسماء). ریگ توده بلند و دراز. ج ، سنائن . (آنندراج ). || باد. || همزاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سینینیةلغتنامه دهخداسینینیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) درختی است .(اقرب الموارد). رجوع به تاج العروس ج 9 ص 348 شود.
شنگینهلغتنامه دهخداشنگینه . [ ش َ گی ن َ / ن ِ ] (اِ) گواز. چوبی که خر و گاو بدان رانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : اگر با من دگر کاوی خوری ناگه بسر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه . فرالاوی .
شنینةلغتنامه دهخداشنینة. [ ش ُ ن َ ن َ ] (اِخ ) بطنی است از عقیل . || نام پدر سقلاب قاری مصری . (منتهی الارب ).
خم سنگینهلغتنامه دهخداخم سنگینه . [ خ ُ م ِ س َ گی ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) خم سنگین . رجوع به خم سنگین شود : داشت خنبی چند از روی بگنجینه که در او نرسیدی پیل از سینه رزبان آمد با حمیت دیرینه خونشان افکند اندر خم س
سنگینۀ شیمیاییchemical stonewareواژههای مصوب فرهنگستانسرامیکی شیشهایشده که در صنایع شیمیایی و بهویژه آنجا که مقاومت در برابر حملۀ شیمیایی مدنظر است کاربرد دارد متـ . داشخال شیمیایی
کینهلغتنامه دهخداکینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی بیمهری و عداوت و آزار کسی را در دل پوشیده داشتن باشد. (برهان ). بغض و عداوت . کین . (آنندراج ) . دشمنی و عداوت و بدخواهی و آزار کسی در دل پنهان داشتن . (ناظم الاطباء). کین . دشمنی نهفته در دل . خصومت پنهانی و
خم سنگینهلغتنامه دهخداخم سنگینه . [ خ ُ م ِ س َ گی ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) خم سنگین . رجوع به خم سنگین شود : داشت خنبی چند از روی بگنجینه که در او نرسیدی پیل از سینه رزبان آمد با حمیت دیرینه خونشان افکند اندر خم س