قیسلغتنامه دهخداقیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن ذَریح بن سنةبن حذافة کنانی . شاعری است عاشق پیشه که در عشق لُبنی ̍ دختر حباب کعبی شهرت یافت . وی از شاعران عصر امویان است که در مدینه ا
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن عبدالمل»بن عمر معروف به اشرف فقاعی حموی مکنی به ابوعبداﷲ. او راست شرحی بر مصابیح السنةبغوی و نیز نونیه ٔ سخاوی را
چقچقهلغتنامه دهخداچقچقه . [ چ ِچ ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) تلفظی از «جقجقه » یا «جغجغه » که نوعی اسباب بازی کودکانه است . و غ و غ ساهاب . جِرجِر چهره . || مخفف «چقون چقونک ». (لغت محلی
صادق هدایتلغتنامه دهخداصادق هدایت . [ دِ ق ِ هَِ ی َ ] (اِخ ) وی فرزند اعتضادالملک و از خاندان اشراف ایران است . پدران وی پیوسته شاغل مقامات عالی دولتی و مناصب نظامی بودند. صادق در 28