سنمارلغتنامه دهخداسنمار. [ س ِ ن ِم ْ ما ] (اِخ ) معماری رومی که قصر خورنق را برای نعمان بن منذر بساخت . نعمان برای آنکه وی کاخی نظیر آن یا بهتر از آن برای دیگری نسازد دستور داد
سنمارلغتنامه دهخداسنمار. [ س ِ ن ِم ْ ما ] (ع اِ) ماه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). || مردی که بشب خواب نکند. || دزد. (منتهی الارب ) (از
شیدلغتنامه دهخداشید. (اِخ ) شیده . یکی از شاگردان سنمار که جهت بهرام گور خورنگه و سه دیر را بساخت . (جهانگیری ). رجوع به شیده شود.
سمنارلغتنامه دهخداسمنار. [ س ِ ] (اِخ ) نام بنایی بوده رومی که سه دیر و خورنق را او ساخته بود، گویند از نسل سام بن نریمان است و عربان بتقدیم نون بر میم سنمار گویند. (برهان ) (از
شیدهلغتنامه دهخداشیده . [ دَ ] (اِخ ) گویند نام حکیمی بوده که بجهت بهرام هفت عمارت فرمود ساختند که به هفت منظر مشهور است و شهر آمل را به جایزه گرفت . (از برهان ) (از رشیدی ). بع
خورنقلغتنامه دهخداخورنق . [ خ َ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب خورنه . محلی در یک میلی شرقی نجف در عراق عرب که بسبب قصری که نعمان بن امروءالقیس (از ملوک لخم ) برای یزدگرد اول ساسانی ساخت ،
آل نصرلغتنامه دهخداآل نصر. [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) آل لخم . آل عمروبن عدی . ملوک حیره . مناذره . سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطاعت میکردند. مرکز حکوم