سنسنهلغتنامه دهخداسنسنه . [ س ِ س ِ ن َ ] (ع اِ) تیزی مهره های پشت . (ناظم الاطباء). سنسن . (منتهی الارب ).
سَنَسِمُهُفرهنگ واژگان قرآنبه زودي اورا نشان دار خواهيم کرد (مصدر وسم و همچنين سمة به معناي علامتگذاري است در عبارت "سَنَسِمُهُ عَلَى ﭐلْخُرْطُومِ " منظور اين است که به زودي بر بيني پرباد
سنسنلغتنامه دهخداسنسن . [ س َ س َ ] (ص ، اِ) سخن نافصیح و غیربلیغ. (برهان ) (ناظم الاطباء). سنسان . رجوع به سنسان شود.
سنسنلغتنامه دهخداسنسن . [ س ِ س ِ ] (ع اِ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره ٔ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است . (منتهی الارب ). تیزی مهره های پ
سنسهلغتنامه دهخداسنسه . [ س ُ س َ / س ِ ] (اِ) زنبور سیاه . || انگور سیاه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سنینةلغتنامه دهخداسنینة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) ریگ دراز. ج ، سنائن . (مهذب الاسماء). ریگ توده بلند و دراز. ج ، سنائن . (آنندراج ). || باد. || همزاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سنسنلغتنامه دهخداسنسن . [ س ِ س ِ ] (ع اِ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره ٔ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است . (منتهی الارب ). تیزی مهره های پ
سَنَسِمُهُفرهنگ واژگان قرآنبه زودي اورا نشان دار خواهيم کرد (مصدر وسم و همچنين سمة به معناي علامتگذاري است در عبارت "سَنَسِمُهُ عَلَى ﭐلْخُرْطُومِ " منظور اين است که به زودي بر بيني پرباد
سنسنلغتنامه دهخداسنسن . [ س َ س َ ] (ص ، اِ) سخن نافصیح و غیربلیغ. (برهان ) (ناظم الاطباء). سنسان . رجوع به سنسان شود.
سنسهلغتنامه دهخداسنسه . [ س ُ س َ / س ِ ] (اِ) زنبور سیاه . || انگور سیاه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سنینةلغتنامه دهخداسنینة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) ریگ دراز. ج ، سنائن . (مهذب الاسماء). ریگ توده بلند و دراز. ج ، سنائن . (آنندراج ). || باد. || همزاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).