لغتنامه دهخدا
سنسن . [ س ِ س ِ ] (ع اِ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره ٔ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است . (منتهی الارب ). تیزی مهره های پشت . (غیاث ) (آنندراج ). سر استخوانهای سینه و کناره ٔ استخوانهای پهلو که در سینه است . ج ، سناسن . (ناظم الاطباء)(من