صندوقیلغتنامه دهخداصندوقی . [ ص ُ / ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صندوق . صندوق ساز. صندوق فروش . || بشکل صندوق . || آنچه بتوان آنرا در صندوق نهاد. درخور صندوق .
سندوقسلغتنامه دهخداسندوقس . [ س َ ق ِ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی سرنج را گویند. و آن رنگی باشد که نقاشان و مصوران بکار برند و سوختگی آتش را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). اسرنج .