سمیطلغتنامه دهخداسمیط. [ س َ ] (ع ص ، اِ) رده ٔ خشت پخته . || بره ٔ پاکیزه از موی جهت بریان . || مرد سبک حال . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
صمیتلغتنامه دهخداصمیت . [ ص ِم ْ می ] (ع ص ) بسیار خاموش . (منتهی الارب ). همیشه خاموش . (مهذب الاسماء).
سمّیت تحتِحادsubacute toxicityواژههای مصوب فرهنگستانسمیتی که در نتیجة تجویز مکرر روزانه یا مواجهه با عامل سمی (toxicant)، در مقطعی معمولاً کوتاهتر از 10 درصد از عمر اندامگان، بروز میکند
سمّیت حادacute toxicityواژههای مصوب فرهنگستانسمیت یا حالت ناخوشایندی که در زمان کوتاهی پس از تماس با مادة سمی ایجاد میشود
سمیّت قلبیcardiotoxicityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت ایجاد اختلال در برقکاراندامشناسی (electrophysiology) بافت قلب یا آسیب به عضلة قلب
سمیّت کبدیhepatotoxicityواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی آسیبرسانی ترکیبات شیمیایی و داروها به ساختار و عملکرد یاختههای کبدی
سمّیت مزمنchronic toxicityواژههای مصوب فرهنگستانسمیتی که در نتیجة تجویز مکرر یا مواجهه با یک عامل سمی (toxicant)، در مقطعی طولانی، معمولاً درازمدتتر از 50 درصد از عمر اندامگان، بروز میکند
سمّیت حادacute toxicityواژههای مصوب فرهنگستانسمیت یا حالت ناخوشایندی که در زمان کوتاهی پس از تماس با مادة سمی ایجاد میشود