سمشادواژهنامه آزادنام یکی از حکیمان کهن یونان که تعلیمات و مفاهیم زیادی از خود به جای گذاشته و همیشه دوست داشته گمنام بماند ، تخلص یکی از شاعران معاصر ایران ، شادی در راه کسب دان
ساشلغتنامه دهخداساش . (اِخ ) چاچ . شاش . ساس . شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را تاشکند نامند. رجوع به چاچ شود.
گاوماهیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= گاو گاو زمین: ◻︎ ز زخم سمش گاوماهی ستوه / به جستن چو برق و به هیکل چو کوه (فردوسی: لغتنامه: گاوماهی).
پیکانه سملغتنامه دهخداپیکانه سم . [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ س ُ ] (ص مرکب ) آنچه سمش به اندام پیکان باشد. آنکه سمش چون پیکان بوداز سختی . یا آنکه چنان پیکان بهر چیزی که رسد آنرا شکافد یا
صَّافِنَاتُفرهنگ واژگان قرآنجمع صافنة است ، و صافنة آن اسباني را ميگويند که بر سه پاي خود ايستاده و يک دست را بلند ميکند تا نوک سمش روي زمين قرار گيرد .