سلیلهلغتنامه دهخداسلیله . [ س َ ل َ ] (ع اِ) دختر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دخت . (منتهی الارب ). || آنچه دراز شود از گوشت پشت و عصب آن . یا گوشت پاره است یا پیه . (منتهی الارب
عمارةلغتنامه دهخداعمارة. [ ع ِ رَ ] (اِخ ) آبی است در سَلیلة ازکوه قَطَن و در آن نخل هایی است . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
شربةلغتنامه دهخداشربة. [ ش َ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است بین سلیله و ربذه . گویند: در موقع مسافرت به مکه وقتی که از نقرة وماوان بگذرند به شربة میرسند. (از معجم البلدان ).
ذونفرلغتنامه دهخداذونفر. [ ن َ ف َ / ن َ ] (اِخ ) موضعی است بر سه میل از سلیلة میان آن و میان ربذة وبعضی گفته اند بر یک منزل در راه مکة در پشت ربذة است . و بسکون فاء هم روایت شده
شابةلغتنامه دهخداشابة. [ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در نجد و بعضی گفته اند در حجاز در دیار غطفان بین سلیله و ربذه و برخی گفته اند در مقابل شعیبه است . (معجم البلدان ) : ترکت ابن هبار