سلیطلغتنامه دهخداسلیط. [ س َ ] (معرب ، اِ)بلغت یونانی روغن زیتون را گویند. (برهان ). روغن زیتون و روغن کنجد و هر روغن که از حبوب گیرند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )
سلیطهدیکشنری فارسی به انگلیسیfishwife, gypsy, harpy, hellcat, hussy, shrewish, slut, termagant, virago, vixen
سلیطهلغتنامه دهخداسلیطه . [ س َ طَ ] (ع ص ) زن دراززبان . (منتهی الارب )(زمخشری ) (دهار). زن هرزه چانه و زبان دراز. (آنندراج ). چیره بر شوی . (یادداشت مؤلف ). زن غوغایی و فتنه ا
سلیطه گریلغتنامه دهخداسلیطه گری . [ س َ طَ / طِ گ َ ] (حامص مرکب ) زبان درازی . بدزبانی . همچون زنان سلیطه . (فرهنگ فارسی معین ).